English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3988 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to give a suspended sentence [British E] U حکم دوره تعلیق مجازات دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
on probation U در دوره تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات
to be on probation U در دوره تعلیق مجازات بودن
reprieval U تعلیق مجازات
suspension of punishment U تعلیق مجازات
probation U تعلیق مجازات
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
on probation U به شرط تعلیق مجازات
probation order U دستور یا حکم تعلیق مجازات
probation officer U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
probation officers U ماموری که متهم در طی دوران تعلیق اجرای مجازات باید تحت نظراو باشد
suspensions U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspension U تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
to suspend somebody's sentence on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
to place somebody on probation U مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن [قانون]
suspending U معلق کردن تعلیق دادن
suspends U معلق کردن تعلیق دادن
suspend U معلق کردن تعلیق دادن
punished U مجازات کردن کیفر دادن
punish U مجازات کردن کیفر دادن
punishes U مجازات کردن کیفر دادن
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
spaces U دوره درفضا جا دادن
space U دوره درفضا جا دادن
campaing U شرکت دادن اسب در یک دوره مسابقه
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
cooling-off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off periods U دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
holocene U وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
interregnums U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnum U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna U فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
pendency U تعلیق
suspensions U تعلیق
abeyance U تعلیق
deep freezes U تعلیق
interruption U تعلیق
interruptions U تعلیق
deep freeze U تعلیق
hangs U تعلیق
hang U تعلیق
suspension U تعلیق
suspense U تعلیق
colporteur U کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
precipitable U تعلیق پذیر
colloidal suspension U تعلیق کلوییدی
suspensive U درحال تعلیق
reduction to absurdity U تعلیق به محال
four point suspension U تعلیق چهارنقطهای
engine mounting U تعلیق موتور
abeyance or adeyancy U تعلیق تعویق
lay off U تعلیق کارگر
hanging prevention U ممانعت از تعلیق
remainder U حالت تعلیق
suspensions U ایست تعلیق
suspension U ایست تعلیق
precipitant U تعلیق شدنی
suspense U درحال تعلیق
spring suspension U تعلیق فنری
stay of proceedings U تعلیق دادرسی
suspensive U تعلیق معلق
cardanic suspension U تعلیق کاردان
hoisting U دستگاه تعلیق جرثقیل
reductio ad absurdum U تعلیق بامر محال
emulsify U بحالت تعلیق دراوردن
suspension wheel U چرخ تعلیق خودرو
front wheel suspension U تعلیق چرخهای جلو
suspensor U موجب تعلیق نگاهدارنده
hanging U اویزان درحال تعلیق
emulsified U بحالت تعلیق دراوردن
emulsifying U بحالت تعلیق دراوردن
emulsifies U بحالت تعلیق دراوردن
to be in suspension U در حالت تعلیق بودن
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
torsion bar U بار پیچشی اهرم تعلیق
privations U محروم سازی تعلیق مقام
hypostasis U موجود فرضی حالت تعلیق
privation U محروم سازی تعلیق مقام
front axle suspension U اویزش یا تعلیق اکسل جلو
stultification U تعلیق بمحال احمق ساختن
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
buggie U بوگی دستگاه تعلیق جلو توپ
suspending U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspends U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
suspend U تعلیق درجه یاتعلیق مزایای نظامی
disperse U [درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
aerosol U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
emulsions U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsion U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioning U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
emulsioned U تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی
aerosols U تعلیق مایع یا جسم بصورت گرد و گاز در هوا
sanction U مجازات
sanctioned U مجازات
penalties U مجازات
penalty U مجازات
sanctioning U مجازات
punishment U مجازات
reprimand U مجازات
reprimanded U مجازات
rocket [British E] U مجازات
pains and penalties U مجازات
sanctions U مجازات
reprimands U مجازات
reprimanding U مجازات
castigation U مجازات
the lash U مجازات
wite U مجازات
retribution U مجازات
suspension strap U نوار تعلیق بار به هلیکوپتر نوارهای اتصال طناب بارهلیکوپتر
mitigation of punishment U تخفیف مجازات
communication of punishment U ابلاغ مجازات
reformative punishment U مجازات تادیبی
pecuniary penalty U مجازات مالی
punished U مجازات کردن
agravation of punishment U تشدید مجازات
punitory U متضمن مجازات
to get ticked off [British E] <idiom> U مجازات شدن
to death penalty U اعدام مجازات
commutation U تخفیف مجازات
sanctioning U مجازات کردن
to get a rocket [British E] <idiom> U مجازات شدن
castigator U مجازات کننده
severe punishment U مجازات شاق
divine legislation U تشدید مجازات
sanction U مجازات کردن
supplementary punishment U مجازات تکمیلی
sentencing U حکم به مجازات
sentences U حکم به مجازات
sanctioned U مجازات کردن
absolution U انصراف از مجازات
sentence U حکم به مجازات
punishable U مستحق مجازات
punishes U مجازات کردن
death penalty U مجازات اعدام
capital punishment U مجازات اعدام
disciplinary punishment U مجازات انضباطی
culpability U قابلیت مجازات
culpable U قابل مجازات
deterrennt punishment U مجازات ترهیبی
deterrent punishment U مجازات ارعابی
punishable U قابل مجازات
punishment U کیفر مجازات
principal punishment U مجازات اصلی
criminous U مستحق مجازات
sanctions U مجازات کردن
theories of punishment U فلسفه مجازات
theories of punishment U اهداف مجازات
suspended sentence U مجازات تعلیقی
degradatory punishment U مجازات ترذیلی
degrading punishment U مجازات ترذیلی
suspended sentences U مجازات تعلیقی
punishability U مجازات کردنی
accessory punishment U مجازات تبعی
capital punishment U اعدام مجازات
forfeitable U قابل مجازات
pecuniary pumishment U مجازات نقدی
pecuniary punishment U مجازات نقدی
punishment of a minor offence U مجازات تکدیری
fasces U قدرت مجازات
doom U حکم مجازات
punish U مجازات کردن
punishability U قابلیت مجازات
culpable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
penal <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
punishable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
it is death to U مجازات 0000مرگ است
sanctioning U تصدیق مجازات اقتصادی
indictable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستوجب مجازات [حقوقی]
sanctions U تصدیق مجازات اقتصادی
indictable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
penal code U قانون مجازات عمومی
chargeable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
actionable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
reproof U مجازات [اصطلاح روزمره]
censure U مجازات [اصطلاح روزمره]
finger-wagging U مجازات [اصطلاح روزمره]
penal <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
sanctioned U تصدیق مجازات اقتصادی
commutation U تبدیل مجازات به اخف
suit the punishment to the crime U انطباق مجازات بر جرم
penal codes U قانون مجازات عمومی
culpable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U قابل مجازات [حقوقی]
indictable <adj.> U سزاوار مجازات [حقوقی]
chargeable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
culpable <adj.> U مستحق مجازات [حقوقی]
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1The outright abolition of the death penalty.
1life cycle ceremonies
1rite de passage
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com